هجران بهانه ای ست برای وصال ها


بهتر شده ست از برکات تو حال ها


از یاد رفته است جراحات بال ها


با عمه راحت است تمام خیال ها







برچسب ها : مرثیه و شعر


مژدگانی بده عباس که خواهر آمد


خاطر آسوده که با چادر و معجر آمد !


قافله همره خود مشک پرآب آورده


جرعه جرعه غم و اندوه رباب آورده


بسپارید که در علقمه هرگز نرود


وای اگر شکوه ی او پیش ابالفضل رود


آه بانو زچه رو قافله ات کم دارد


بعد از آن شام سیاه اشک دمادم دارد


نکند دختری که بود شبیه زهرا


جای مانده است در آن شام بلا






برچسب ها : مرثیه و شعر


اربعین تو رسیده است و ز راه آمده است


خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است


زینب از وادی شام آمده چشمت روشن


از کجا تا به کجا آمده ؟ چشمت روشن


آه ای یوسف صد تکه ی بی پیراهن


پیرهن بافته ات را بگرفت از دشمن





برچسب ها : مرثیه و شعر

دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله

کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین ها را






برچسب ها : عکس - مرثیه و شعر

نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت...

یک بینوا برای خودش ربنا گرفت...

هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟

از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت...

آقا مگر "بَدان" به حریمت نمیرسند؟

پس "حُر" که بود که جام بلا گرفت...؟

باشد؛ محل نده... نبرم اربعین حرم...

اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت...

آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت:

نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت...

اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسین...

بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت...

تقدیم به جاماندگان حرم






برچسب ها : مرثیه و شعر

من "شاعرم"

اما...

اگر "نقاش" بودم


یک «عصر عاشورای» دیگر می کشیدم


قطعاً برای تسلی دادن 

به زینب

حتی شده..

یک نیزه "کمتر" 

می کشیدم... 





مطالب جديدتر
مطالب قديمي‌تر
X